English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (8651 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
amative U عاشق پیشه
amorist U عاشق پیشه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
professionals U پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professional U پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
well there are actors and actors U آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
amonrist U عاشق
goo goo U عاشق
amorous U عاشق
inamorato U عاشق
swain U عاشق
leman U عاشق
amorist U عاشق
lovers U عاشق
love some U عاشق
inamorata U زن عاشق
lover U عاشق
loveerless U بی عاشق
f. of books U عاشق کتاب
fall in love with U عاشق شدن به
plighted lovers U دو تن عاشق ومعشوق
philharmonic U عاشق موسیقی
paramour U عاشق معشوقه
narcissist U عاشق خود
lover like U عاشق وار
kleptomaniacs U عاشق سرقت
philobiblic U عاشق کتاب
To fall in love (with someone). U عاشق شدن
in love <idiom> U عاشق شدن
shutterbug U عاشق عکاسی
adoring U عاشق شدن
adores U عاشق شدن
adored U عاشق شدن
head over heel in love <idiom> U یک دل نه صد دل عاشق شدن
kleptomaniac U عاشق سرقت
to be in love U عاشق بودن
adore U عاشق شدن
adorer U ستایش کننده عاشق
to fall in love [with somebody] U عاشق [کسی] شدن
to fall in love with a woman U عاشق زنی شدن
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
to fall in love with a woman U بزنی عاشق شدن
sweet on <idiom> U عاشق کسی شدن
She loves to have a lot of doges . U عاشق اینست که سگ نگاهدارد
stagestruck U عاشق صحنه نمایش
fall for <idiom> U خیلی عاشق بودن
fall in love with <idiom> U عاشق کسی شدن
side with <idiom> U عاشق چیزی بودن
narcissus U جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
lovelorn U عاشق دلخسته غمزده عشق
To fall in love at first sight. U بانگاه اول عاشق شدن
stage-struck U عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
love U عشق داشتن عاشق بودن
loved U عشق داشتن عاشق بودن
loves U عشق داشتن عاشق بودن
He doesnt do it for our black eyes. U عاشق چشم وابروی ماکه نیست
aegisthus U فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
bibliophile U کتاب جمع کن عاشق شکل وفاهر کتب
line of business U پیشه
calling U پیشه
craftbrother U هم پیشه
handicraftsman U پیشه ور
artificer U پیشه ور
avocation U پیشه
job U پیشه
functions U پیشه
artisan U پیشه ور
artisans U پیشه ور
mystery U پیشه
tradesman U پیشه ور
tradesmen U پیشه ور
craft U پیشه
crafts U پیشه
walk of life U پیشه
functioned U پیشه
function U پیشه
jobs U پیشه
trade U پیشه
traded U پیشه
mysteries U پیشه
vocation U پیشه
occupation U پیشه
occupations U پیشه
walks of life U پیشه
careering U پیشه
career U پیشه
careers U پیشه
professions U پیشه
vocations U پیشه
profession U پیشه
careered U پیشه
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
trade U پیشه حرفه
chisel tooth دندان پیشه
jackdaw U کلاغ پیشه
freelancer U پیشه ور آزاد
jackdaws U کلاغ پیشه
pursuits U حرفه پیشه
pursuit U حرفه پیشه
supervisory U مباشر پیشه
traded U پیشه حرفه
studio U پیشه گاه
handicraft U پیشه دستی
line of business U شاخه پیشه
practice U کار پیشه
profession of medicine U پیشه پزشکی
practice U رویه پیشه
professionally U از لحاظ پیشه
studios U پیشه گاه
the long robe U پیشه قضائی
oppressive U ستم پیشه
to turn somebody's head <idiom> U کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن [اصطلاح مجازی]
professionally U ازراه پیشه یاکسب
trade U پیشه وری کاسبی
traded U پیشه وری کاسبی
industries U پیشه و هنر ابتکار
professions U افهار پیشه و حرفه
craft guild U صنف پیشه وران
professions U پیشگانی پیشه کار
profession U افهار پیشه و حرفه
career women U زن دارای حرفه یا پیشه
career woman U زن دارای حرفه یا پیشه
good will U حق کسب و پیشه وتجارت
profession U پیشگانی پیشه کار
he is a physician byprofession U پیشه او پزشکی است
ministry of industry U وزارت پیشه و هنر
industry U پیشه و هنر ابتکار
laid up in bed U پیشه ویژه رشته
specialism U پیروی علم یا پیشه ویژه
to retain a freelancer U استخدام کردن پیشه ور آزاد
specialisms U پیروی علم یا پیشه ویژه
eminence U پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
nostradamus U کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
actual job [job held] [occupation held] U پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
industrial wealth U مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
rigger U کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
The box office star of 1980. U پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
logographer U مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
practician U کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
to engage somebody as somebody U کسی را به عنوان کسی [در پیشه ای] استخدام کردن
stuck on <idiom> U دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن
Recent search history Forum search
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1من عاشق تنها فرشته روی زمین شدم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com